فرزندم
به چهره ی معصوم فرزندم نگاه میکنم.
گاهی اوقات فراموش میکنم که چگونه به خداوند التماس
میکردم که فرزندی سالم به من عطا کند
گاهی اوقات بر اثر خستگی روزانه و فشارهای زندگی"
فراموش میکنم که چه شب ها و چه روزهایی اشک میریختم
زاری میکردم به درگاه خداوند"که فرزندی را که در شکم دارم
را سالم به مقصد برساند
فراموش میکنم که فرشته ای در کنارم دارم که اگر نبود همه
چیز برایم بی مفهوم بود.
فراموش میکنم بیشتر ببینمش
بیشتر برایش وقت بگذارم
کمتر سرش فریاد بکشم و کمتر مواخذه اش کنم.
خدایا
بار دیگر از درگاهت تقاضا میکنم که برای بزرگ کردنش و
انسان تربیت کردنش"به من صبر بدهی.
بارالها:
از تو میخواهم که کمکم کنی بری مهربان تر بودن و اینکه
هیچگاه فراموش نکنم"که تو او را به من هدیه داده ای و او
امانتی ست نزد من .پس باید بکوشم در امانت داری.
بارالها:
به من نیرو بده تا چون کوهی محکم در کنارش باشم و به من
توانایی بده تا دوست او باشم.
خدایا:
پیشاپیش سپاس گذارم و میدانم که وقتی موهبت مادر
شدن را به من عطا کردی"نعمت پرورش درست را نیز به من
عطا خواهی کرد.